سفرنامه کنیا شهریور 404
اطلاعات تور

سلام به خوانندگان و مخاطبان سایت قبل از هرچیزی بخاطر نداشتن تسلط کافی تو سفرنامه نویسی و نویسندگی عذرخواهی میکنم ولی سعی میکنم که نکات مفید سفر رو خدمتتون عرض کنم.
سفر همیشه جز علاقمندیهای من بوده و هست سفرهای داخلی زیادی هم داشتم و از همش لذت بردم دوست دارم که همه جا رو ببینم و فرهنگ های مختلف ایران و دنیا رو از نزدیک ببینم.
مدتها بود که تو اینستاگرام از مخاطبان سروش بودم از اون وقتا که با موتور ایران رو میگشت و همیشه سفرهاش برام جذاب بود تا وقتی که شروع کرد به بردن تور به کنیا و واقعااا از دیدن تصاویر و ویدیوهای کنیا گفتم که حتمااا باید با سروش همسفر بشیم.
یک سری کارا قبل سفر به کنیا لازمه که انجام بشه مثل تهیه قرص مالاریا که به سفارش سروش به مرکز بهداشت والفجر تو خیابون شهید دستغیب در بلوار استاد معین رفتیم و گرفتیم منتها حواستون باشه که حضور شخص همراه با پرینت بلیط لازمه.
بالاخره رسیدیم به روز پرواز که خوب مثل همه پروازها سه ساعت قبل تو فرودگاه بودیم با قرار قبلی دوستامونو پیدا کردیم و راهی شارجه شدیم البته با پرواز ایرعربیا که روی بلیط ما پذیرایی نهار هم بود که شامل به بطری آب و یک ساندویچ مرغ بود اگه چیز اضافه تر میخواستی هم میتونستی سفارش بدی و همونجا نقدا پرداخت کنی( درهم یا دلار).بعد از دو ساعت وارد فرودگاه شارجه شدیم و چون پرواز بعدی حدودا ۱۶ ساعت فاصله داشت از قبل در هتل فرودگاه اتاق رزرو کرده بودیم. اتاقهای هتل سه حالت داشتن که میتونستی هرکدومو میخوای برای اقامتت انتخاب کنی شامل اتاق خصوصی با سرویس بهداشتی و حمام خصوصی، اتاق خصوصی با حمام و سرویس بهداشتی مشترک و یا فقط تخت خواب در فضای اشتراکی. که ما اتاق خصوصی با حمام و سرویس بهداشتی مشترک رو برای ۱۲ ساعت به مبلغ ۳۹۹ درهم رزرو کرده بودیم فقط باید بگم که هتل شارجه فقط درهم قبول میکنه نه دلار و یورو.البته نحوه رزرو هتل و اطلاعات لازم رو هم آقا وحید همکار سروش جان بهمون آموزش داده بودن.صبح روز بعد، بعد از خوردن صبحانه در فودکورت فرودگاه شارجه رفتیم برای پرواز به سمت نایروبی.زمان پرواز پنج ساعت بود یک پذیرایی هم با ساندویچ مرغ روی بلیط ما بود. از قبل با لیدرمون هماهنگ شده بودیم که بعد از پرواز سعی کنیم زودتر به درب خروجی بیاییم سروش قبل از رسیدن ما با ماشینهای لندکروزی که برای پنج روز قرار بود باهامون باشن منتظر ما بود ما هم سعی کردیم همکاری خوبی داشته باشیم و زود وسایلمونو تحویل گرفتیم و اومدیم بیرون و طبق معمول همیشه سروش با گلهای رز زیباش ازمون استقبال کرد و همونجا توی ماشینها گروه بندی شدیم و راه افتادیم به سمت رستورانی که از قبل سفارشات غذامون هم داده بودیم.(همینقدر منظم و مرتب 😉) نهار روز اول برگر بود با سیب زمینی، سالاد و نوشیدنی که در سه مدل برگر گاو، بز و مرغ بود. خوشمزه بود البته اونجا گوشت رو کمی آبدارتر از ما میخورن.تو این فاصله اگه کسی قصد تهیه سیم کارت داشته باشه میتونه بره و بگیره( تو فرودگاه این کار زمانتونو هدر میده) هزینه سیم کارت هم حدودا ۱۱۰۰ شیلینگ میشه که اگر هم تهیه نکنین به مشکلی بر نمیخورین. بعد از غذا سوار ماشین شدیم تا به مقصد اول یعنی شهر نایواشا بریم که حدودا دو ساعت راه بود. منظره هایی که تو راه میدیدیم خیلی جالب بود و برامون تازگی داشت هرچند دیدن بعضی صحنهها آدمو به فکر میبرد مثل دیدن محله زاغه نشینان که خیلیییی بزرگ بود و ظاهرا افراد زیادی اونجا مبتلا به ایدز هستن و کلا محله خطرناکی هستش. بعد از خارج شدن از نایروبی به دره ریفت یا همون مهد بشریت میرسیم یک منظره فوق العاده زیبا و دیدنی😍😍 تقریبا ساعت هفت به هتل در نایواشا رسیدیم هتل تمیز و قابل قبولی بود بعد از تحویل گرفتن اتاق ها شام رو که مرغ سوخاری بود در فضای سبز هتل خوردیم و با همسفرامون معاشرت کردیم و رفتیم برای استراحت.
روز دوم هوا ابری و خنک بود. صبحانه رو خوردیم و طبق ساعت تعیین شده تو حیاط هتل منتظر سوار شدن ماشین بودیم. هرروز با توجه به نوع گشتی که داشتیم لیدر از قبل بهمون میگفت که چه وسایلی لازمه و چه کفش و لباسی بپوشیم بهتره.گشت اول امروز دوچرخهسواری در پارک ملی دروازه جهنم Hell's Gate N.park بود که اول دوچرخه مناسب خودتونو انتخاب میکنین و بعد وارد پارک میشین البته به هر دلیلی اگه نخواستین دوچرخه سوار بشین ماشینهای گروه همراهتون هستن پس نگران نباشید.تو این پارک حیوانات به صورت کاملا آزاد زندگی میکنند حیواناتی مثل زرافه گورخر غزال شترمرغ و خیلیهای دیگه که از نزدیک دیدن اونها خیلی جالبه. البته اینجا باید کاملا همراه گروه باشی تا در توقف ها و جاهایی که توضیحات لازم درباره پوشش گیاهی، کوههای آتشفشانی و سنگها و حیوانات میدن رو از دست ندی. اینجا کلی عکس های خوشگل میگیریم و بعد میرسیم به جایی که دوچرخه ها رو تحویل میدیم و یک مسیر جنگلی بسیارررر زیبا رو باید پیاده روی کنیم. که مسیر خیلی چشم نواز و سرسبز و پر آب بود و البته های چشمه های آب گرم هم دیدیم . در نهایت این مسیر زیبا به لوکیشن معروف فیلم شیرشاه میرسه همون تپه بلندی که جنگل زیر پاشه😍😍 کمی اونجا استراحت کردیم و از غرفه های صنایع دستی که اونجا هستن خریدهای خوشگلی انجام دادیم البته اینجا باید هنر چونه زنی ایرانی خودتونو حسابی به کار ببرین که ضرر نکنین😉😅 حالا نهار چی بخوریم؟ نهار امروز غذاهای سنتی و محلی یک رستوران بومی در یکی از محلههای شلوغ نایواشا بود که به صورت سلف سرویس بود البته ذایقه کنیایی ها زیاد عجیب غریب نیست و تقریباً غذا باب میل همه همسفران بود. برنج سفید و قهوهای، مرغ سوخاری، سیب زمینی سرخ کرده، انواع سبزیجات پخته و دو مدل خورشت با گوشت و سیب زمینی داشتن که همش قابل قبول بود. بعد از غذا راهی دریاچه نایواشا شدیم تا به دیدن اسبهای آبی و عقاب ماهیگیر بریم البته اگه خوش شانس باشین میتونین صحنه شکار عقاب ماهیگیر رو ببینید که از دریاچه غذای خودشو میگیره🌊 تجربه قایق سواری و دیدن انواع پرندههای عجیب غریب و اسبهای آبی خیلی خوب بود اما شانس ما اون روز هوا کمی باد داشت و روی دریاچه حسابی یخ کردیم🥲.عصر ساعت پنج دیگه هتل بودیم تا شب استراحت کردیم و برای شام به یک مرکز خرید رفتیم که هم شام بخوریم هم برای روزهای بعدیمون که تو ماسای مارا هستیم خرید کنیم اینجا ما میوه( موز، بلوبری، نارنگی، سیب و انگور) خریدیم و البته خوراکی و نوشیدنی های لازم برای دو روز آینده که در ماسای مارا هستیم چون اونجا دسترسی به مراکز خرید نداریم.شاممون رو پیتزا خوردیم که بسیار خوشمزه بود مخصوصا پیتزای پپرونی و سبزیجاتش😍.


روز سوم رو با یک هوای آفتابی شروع کردیم که خیلیییی دلچسب بود ولذت خوردن صبحانه در فضای سبز هتل رو به خودمون هدیه کردیم و بلافاصله راهی شهر ماسای مارا شدیم. حدودا پنج ساعت راه داشتیم و فرصت کافی برای خوابیدن😁 البته انقد مناظر جادهها زیبا و دیدنی بود که نفهمیدیم کی رسیدیم به هتل. هتل ماسای مارا در فضای شهری قرار نداره در واقع در دل طبیعت هستش جایی که محل زندگی حیوانات وحشی هستش.نهار در هتل به صورت بوفه بود ولی نوشیدنی ها شامل هزینه بود که ما با راهنمایی سروش از قبل برای خودمون تهیه کرده بودیم اینجوری تو هزینهها صرفهجویی میشد.بعد از نهار هم هوا انقد خوب بود که کسی برای خواب نرفت و بعد از یه استراحت کوتاه همگی رفتیم برای شنا و استفاده از استخر هتل. دم غروب هم به پیشنهاد سروش به یکی از مدرسه های شبانه روزی کنیا که نزدیک هتل بود رفتیم و بیشتر با اوضاع و احوال زندگی اونا آشنا شدیم البته این بچههایی که تو این مدرسه هستن از افراد کم بضاعت و فقیر بودن و با حمایت های دولت و توریستها و کشورای دیگه از پس مخارج خودشون بر میومدن. همسفرای مهربونمون هم از قبل برای این بچهها خوراکی و خودکار های خوشگل تهیه کرده بودن که بهشون دادن. یک ساعتی رو با بچهها معاشرت کردیم و به هتل برگشتیم شام رو در رستوران هتل به صورت بوفه میل کردیم و شب نشینی با هم گروهی های عزیزمون رو داشتیم که خیلی دیگه باهم دوست شده بودیم. خود هتل هم مراسم رقص سنتی ماسایی دور آتیش رو هم برگزار میکردن که اون هم خیلی جالب بود. 🌿🌿


شروع روز چهارم که به نظرم مهمترین بخش سفر کنیا همین روزه😍 صبحانه رو ساعت پنج صبح خوردیم و رفتیم برای پارک ملی ماسای مارا. فکر میکنم اولین گروهی بودیم که وارد پارک شدیم البته اینجا پاسپورت حتما باید همراهتون باشه.طلوع زیبای خورشیدرو در پارک تماشا کردیم و گشتمون شروع شد. اولین حیوونی که دیدیم هم زرافه زیبا بود که واقعا لذت بخش بود خلاصه هر طرف سرتو میچرخوندی یه حیوون زیبا میدیدی. زرافه گورخر بوفالو کل یالدار گراز غزال شترمرغ فیل چیتا کفتار اسب آبی کروکودیل و خیلی پرندههای جورواجور و از همه مهمتر شیرررر سلطان جنگل😍 واقعا زیبا و گیرا بود البته شیرها دیگه با ما خیلی راحت بودن و صحنه جفت گیریشون هم دیدیم😁 اصلا سفر کنیا یعنی همین پارک ماسای مارا خیلییی جالب و دیدنی بود همه حیوانات آزاد و رها بدون دخالت انسان در طبیعت دارن زندگی خودشونو میکنن. اونجا کسی اجازه پیاده شدن از ماشین رو نداره، غذا دادان به حیوانات ممنوع و جریمه زیادی داره ماشین ها فقط میتونن از مسیرهای تعیین شده برن و خلاصه واسه خودش حسابی قانون و مقررات داره. نهار رو هم همونجا تو پارک خوردیم و عصر دیگه رسیده بودیم به مرز کشور کنیا و تانزانیا که اونجا هم عکس های قشنگی گرفتیم و با رای همسفرا برگشتیم به هتل. در مسیر هتل هم از باروتی که میبارید حسابی لذت بردیم. بعد هم شام و استراحت و پایان روز چهارم🙋🏻♀️💖

روز پنجم سفر قرار بود که دوباره به پایتخت کنیا شهر نایروبی برگردیم صبح بعد از خوردن صبحانه در تراس غذاخوری هتل زیر نور و گرمای دلپذیر آفتاب سوار ماشین شدیم و رفتیم به سمت محل زندگی قبیله ماسایی. جایی که هنوز سنتها نقش مهمی دارن و فرهنگ بومی قبیله تا حد ممکن حفظ شده.مردمانی با لباسهای سنتی و نقش و نگارهای مختلف و زیورآلات مخصوص خودشون. مردمی که از توریست ها به گرمی با رقص و آواز استقبال میکنن و رییس قبیله به توضیح دادن رسوم خاص زندگی خودشون برای توریستها میپردازه و از طریق ارتباط با توریست درآمد خوبی هم کسب میکنن که ای کاششششش این فرهنگ تو کشور ما هم جا میفتاد.😔 رییس قبیله توضیح میده که سن ازدواج پسرها و دخترها از هفده هجده سالگی به بعد هستش و پسرها دوسال باید میرفتن تو جنگل میموندن تا بتونن یک شیر شکار کنن و اینجوری اجازه ازدواج کردن رو دریافت میکردند البته که الان قوانین عوض شده ولی به هرحال جز رسوم قدیم بوده. جالبه تعداد زن و فرزند هم نامحدود هستش😁 وظیفه ساختن خونه، نگهداری فرزندان و دام و حیوانات، تامین مخارج و مایحتاج زندگی همه به عهده خانم های قبیله هستش. بعد از توضیحات رییس قبیله و آواز و رقص نوبت بازدید از خونه های قبیله میشه که به دست زنان اونها ساخته شده. خونه های بسیاررر کوچیک که شاید دو یا سه تا اتاق دو سه متری باشه که همه چیز و همه کارشون همونجا انجام میشه از آشپزی و خواب تا حمام و استراحت. بعد هم نوبت قسمت جذاب خرید میشه که خانمهای قبیله صنایع دستی خودشون شامل زیورآلات و ظروف چوبی و پارچههای رنگی و ... برای فروش گذاشتن با کمی چونه زنی میتوتین خریدهای عالی داشته باشید. در نهایت شهر ماسای مارا رو به مقصد نایروبی ترک کردیم وسط راه از مزارع زیبای ذرت و چند شهر و روستا هم عبور کردیم تا رسیدیم به مکان مرتفعی در جاده که میشد به بهترین شکل ممکن دره ریفت یا همون مهد بشریت رو دید دره ای بسیارررر زیبا که از لبنان شروع و تا موزامبیک ادامه داره جایی که ریشههای همه ما اونجاست.حدودا ساعت چهار به یک مرکز خرید مدرنی در نایروبی میرسیم که فروشگاه هایی مثل کارفور، السی وایکیکی، دکتلون، لیوایز و .. با قیمت های بسیار بالا داشت که ما از کارفور انواع چای و قهوه رو با قیمت های مناسب برای سوغاتی خریدیم و شام رو هم همونحا خوردیم و رفتیم به سمت هتل و تحویل اتاقها و استراحت.

روز ششم سفر هم بعد از خوردن صبحانه در هتل راهی بازدید از مرکز نگهداری از زرافه های درحال انقراض شدیم که این قسمت سفر کنیا هم بسیاررر جذاب و خاص هستش😍😍 و البته توضیحاتش زیاده که دیگه اینجا از گفتنش صرف نظر میکنم چون از حوصله مخاطب خارجه.فقط بگم که هدف این مرکز حفظ این نژاد هاص از زرافهها و بازگرداندن اونها به طبیعت هستش.
بعد از بازدید از این مرکز هم رفتیم به سمت مرکز شهر و کمی گشت و گذار در شهر و مجددا به بک مرکز خرید سوغاتی و صنایع دستی کنیا رفتیم که اینجا هم هرچی بیشتر هنر چونه زنیتو بکار ببری موفقتر خواهی بود😉 برای نهار روز آخر هم در رستوران کلیمانجارو یکی از بهترین غذاهای سفر رو خوردیم و بعد کمی پیاده روی به هتل برگشتیم. پیشنهاد سروش برای عصر استراحت و شنا در استخر هتل بود چون تمام برنامههای تور به صورت کامل و جامع و خیلی منظم انجام شده بود. البته در کنار هتل موزه ملی کنیا قرار داشت که میشد از اونجا هم در صورت تمایل دیدن کرد که ما بخاطر دیدن اسکلت تورکانا بوی بعد از ظهر روز آخر رو در موزه گذروندیم.
تورکانا بوی (Turkana Boy) اسکلت تقریباً کامل یه پسر نوجوانه که حدود ۱.۶ میلیون سال پیش زندگی میکرده. این فسیل رو کنار دریاچه تورکانا در شمال کنیا پیدا کردن و یکی از مهمترین کشفیات مربوط به تاریخ انسانه. جالبه چون نشون میده اجداد اولیهی ما چه شکلی بودن و چطور کمکم شبیه انسانهای امروزی شدن. این اسکلت تو موزه ملی کنیا در نایروبی نگهداری میشه و یکی از دیدنیترین بخشهای موزه هستش. ورودی موزه ۱۵۰۰ شیلینگ بود که باید به صورت کارت اعتباری پرداخت بشه اما اگه کارت اعتباری ندارین خود کارکنان موزه کمکتون میکنن که چطور کارتون راه بیفته و بتونین وارد موزه بشین. بعد هم بازگشت به هتل و به همراه دوستان گروه شام آخر رو هم در یک رستوران نزدیک هتل شاورما و سیب زمینی سرخ کرده خوردیم. این هم از حسن ختام برنامه سفر به کنیا.🙏🏻🙋🏻♀️💫

روز آخر هم صبح بعد از خوردن صبحانه و تحویل اتاقها مراسم خداحافظی و عکس های یادگاری با دوستان و سروش عزیز رو داشتیم و راهی فرودگاه شدیم. جالبه که تشریفات خروج از کنیا خیلی بیشتر از تشریفات ورود به این کشور هستش از انواع ایکس ری و بازدید بدنی تا بوکردن چمدانها توسط سگ های مخصوص و درآوردن کفشهامون 😁 خلاصه به هر ترتیبی بود از کنیا زیبا و دوست داشتنی خداحافظی کردیم و راهی شارجه شدیم شهری که خاطرات زیباش همیشه باهامون خواهد موند😍😍
در آخر هم از سروش عزیز تشکر ویژه میکنم بخاطر تمام همراهیها و برنامه ریزی دقیقش و همینطور وحید جان بخاطر پشتیبانیهای قبل از سفر.💐💐